اينجه هنر

آیت‌ا... خامنه‌ای: هر اندیشه‌ای که در قالب هنر نگنجد ماندگار نیست. دوستان،بسيار خرسندم ،ازاينكه چند لحظه با شما هستم.وشما نيز با نوشتن نظرا ت خود مرا در بهتر بودنم ياري نماييد.

 

نیست مامن به دریای گناه جزاله

ندازن ایمن دردریای سیاه ای اله

دلابرگیردامن زگناه وازجابرخیز

نیست ملجا زآتش وبکاء جزاله

ملک ومنال همه پاینده به داربلا

نیست مالک به بحرووراءجزاله

خون ولحم به هم آمیزدزفشارسنگ

نیست ممکن به حی بعدموت جزاله

روزوشب،خورشیددهدجای به ماه

نیست منعم به امیدوسخاءجزاله

معجزه انجیل به گهواره ویدبیضای

نیست مدبربه تانی ومجال جزاله

درپی هرلعبتی هست سجن ودنی

نیست مکفی به عالم وآدم جزاله

یارا بهوش تانروی درصف تکذبان

نیست صادق به وعده وقرارجزاله

طوفان زده است رحیل زدردوگناه

نیست مغنی بی عیب ورساجزاله

نوشته شده در سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:,ساعت 21:17 توسط دبير هنر| |

 

انانین وارلیقی جنت قاپوسی نین آچیق لیقدی-

هستی مادربازبودن دربهشت است

انانین گوزلری زمزم چشمه سینین آخارلیقدی-

چشمهای مادرجاری بودن چشمه زمزم است

امرالیب یارادان تانری گرایسترسن سن عزتی-

اگرخواستارعزتی تو فرمان دادخدای خالق

بیل انانین ال ایاقینی توزی گوزلرین ایشق لیقدی-

بدان روشنایی چشمهازگردوغباردستهای مادرست

اف دیمه سن اونون هیچ بیرزحمتینه محنتینه –

برای هیچ زحمت ومحنت مادراف توپسندیده نیست

سنین بیوکیلیقین بوگون اونون گیجه اٌیاخلیقدی-

که عزت وشان امروزتوزبیخوابیهای شبانه اوست

بیرباخ اوزونده کی حزنه انیندا کی قریشلارا-

نگاهی کن به حزن واندوه رخ وچین های جبین او

سنین بهجتین سنین شوکتین اونون تازه لیقدی-

بهجت وشوکت وجودتوجوانی وتازگی مادراست

بیل اوزونه بیرشان بیراوغوراناقاپوسوندا دورماقی-

بزرگی وشان بدان برای خوددرخدمت مادربودن را

نجه نجه انسانلارازماندااو،اونوتُلان وارلیقدی-

که برای خیلی ازانسانهادرزمان خودنعمت فراموش شده است

انادیرجانیدان مایه قویب گجهنی گوندوزه باغیلان-

مادرآنکه ازجان سرمایه میگذاردوشب رابه روزگره میزند

بوتون سرمایه سی بویولداانانین دونیادن ازادلیقدی-

تمام دارای مادردراین راه آزادورهابودنش ازدنیا است

انا،سویوخ ایستی تانیمایان هیچ بیربنده سیخیشمایان-

مادرسرماوگرمانمی شناسدوبه هیچ بندوزنجیرمحدود نمیشود

اناوصفیده یازماقی رحیلین اونااورک باغلی لیقدی-

دروصف مادرسرودن ونوشتن رحیل،ازدلبستگی اوست

نوشته شده در سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:,ساعت 21:15 توسط دبير هنر| |


امن وامان نیست عالم دنی،بپاست به قدرت وزور
دروغ نشست به تخت سریروتاخت باقدرت وزور
آسمان ناپیداست به دیده هاوابرهابسی سهمگین
مهربان نیست به زمین ،خوروبباخت شدت ونور
زخم دارد دل آگاه وصبوربسیارزبی یاری
مرهم نیست به رنج ودردبایدساخت باسوت وکور
غیربه پرده نشست وازباران ودشت رازهاگشود
حیانیست به بازارمتاع ،حجره یافت لخت وعور
برهرگردنه باشد بیرق وفا با عیارگردن کش
سلام نیست به یاروآشنابهرشناخت زبهت وسور
اندک اندک می رسداندوخته به حجب وحیامرا
کلام نیست به پیکارونزاع هم قامت حدت وشور
بزم تراشاه چراغ رضای حق باشدنه زررحیل
سازنیست به چنگ ورباب بایدنواخت قامت وحور

نوشته شده در دو شنبه 20 مهر 1394برچسب:,ساعت 14:8 توسط دبير هنر| |


درگلشن وباغ باطنین عشق نجواکنید
دشت ودمن به طنازی عشق احیا کنید
محفل گل نه همین بهاروتموزباشدیار
باسوزوبرف هم ازدلبری عشق غوغاکنید
یادآریدزشوق لبیک الست ،آدمیان خوب
دورهم درکنار هم سرودعشق برپاکنید
یکی نازنین برفلک ودیگری فارغ ازفرق
باکلک وبا قلم دررثای عشق سودا کنید
توتیای چشم گرخواهیدازسپهرگردون
بااحمد وباعلی،درثنای عشق بلواکنید
گرطالب ستاره ای زایزد یکتا به آسمان
دفترعمرخویش به سلطان عشق امضاکنید
برجبین خودنوشت درشت رحیل به مهروصفا
درره عشق به درگاه عشق ماوی کنید

نوشته شده در دو شنبه 20 مهر 1394برچسب:,ساعت 1:26 توسط دبير هنر| |

 

یارب دلم را صفایی بده

بی راهه رفته رانشانی بده

خورده ام سنگ ز بی خردی

مرهمی بر زخم جفایم بده

نالیده ام زدرد بی رنجی بسیار

خشکیده چشم راتوتیایی بده

بریده ام دل ز نا مردمان دهر

امان بریده را آشیانی بده

کشیده ام زبان در کام به جور

ستم دیده را عدل و دادی بده

بسته اند دیده وقاب گرفته اند دل

سوته دلان عشق را ندایی بده

به چاه افتاده عصر شد، ادب

نامحرمان عشق راحیایی بده

حراج شد به بازاراسیرعشق

دل دادگان می را توانی بده

به خلوت تمنا زرب کن، رحیل

به رفتن مرا شوق شیدایی بده

نوشته شده در جمعه 10 مهر 1394برچسب:,ساعت 16:30 توسط دبير هنر| |

 
به سرزمین امن خدازبی امنی جان دادند
به سرآب حیات منا زبی ابی سردادند
بهانه شد مسیر بسته به دلدادگی یار
به مناسک حج سال زبی خردی جان دادند
موسم همدلی وانیسی به جهان باشد حج
دروقت همدلی همه به تنهایی دل دادند
سرتراشیدند ولباس احرام به تن کردند
این گونه به کیش مهرچه بی نوا سردادند
آهسته ترران ساربان کاروان دل ربایان
به چشم معشوق بسی جا نکاه جان دادند
پاک نشود به دیده ها آن لحظات آتشین
چوروزمحشربا خبرزدل یار،جان دادند
می جوشد دل زدرد، چوکوه آتش ودود
یارب ببخش به غربت که بی پناه جان دادند
هان نازپرورده پدرای دخترکان چشم تر
به خاطردارپدران باشوروزارجان دادند
ای سرزمین وحی!،دیار اعجاز!،غارحرا!
به روزقربان حاجیان زمکرابلیس جان دادند
دل آرام نداردرحیل بلایی است جگرسوز
دست گیرزافتادگان خدا، بی سپرجان دادند

نوشته شده در سه شنبه 7 مهر 1394برچسب:,ساعت 22:56 توسط دبير هنر| |


Power By: LoxBlog.Com

خدمات وبلاگ نويسان جوان

استخاره با قرآن کریم
دریافت کد استخاره آنلاین

;font-size: 8pt ;TEXT-ALIGN: center ;font-family: Tahoma ;FONT-WEIGHT: bold ;}